زنها نشستهاند روبروی هم
،
دو تا
،
زنها نشستهاند روبروی هم
،
دو تا
،
زنها نشستهاند
،
سه تا
،
زنها نشستهاند روبروی هم
،
نُه تا
نُه تا
نُه تا
زنها نشستهاند روبروی هم
.
زیاد که میشوند حالم بد میشود
.
زنها نشستهاند روبروی هم
،
دو تا
.
.
.
زنها نشستهاند
،
رو به روی هم
،
پهلو به سینه، پشت به روبرو دادهایم
.
.
.
دستم دامنش را مچاله میکند
سرم از میان دامنش سر میزند
سرم میان دامنش سر میگرداند لای دامن
.
.
سرم میان دامنش سر میمالد لایِ لایِ لایِ لایِ لایلای لایللایلای لای لای لای پاهاش که
عطری دارد پنیر و خمیر، و
شیرین است؛
پنجم ماه است
؟
حدود پنجم ماه است
.
شیشم ماه است
؟
حدود شیشم ماه است
.
سرم میرود صورتم میآید لبهای به هم فشردهام روی لبهای گشوده سر میفشارد
.
دامنش را مچاله میکنم روی سرم، پشت میدهد به دیوار
.
خنده که معنی ندارد اینجا که سرم لیز میخورد روی گلوگاهش و
دوست ندارم زبانم را بیرون بیاورم، اما
دوست دارم لبهایم را فشار دهم روی لبهای از هم گشودهاش که
ورم کردهاند، و
.
خنده معنی ندارد اینجا که میخندد
.
.
تکیه میدهم به دیوار پشتِ سر . . . . . . پرده زیر شانهام له میشود
.
.
سرش را فرو میکند لای دامنم. لای لای لای لای لایلایلالالالا لای دامنم. وووورررژاللللای لایِ لایِ دامن
.
.
پاهام را به هم فشار میدهم
.
.
خنده که معنی ندارد اینجا که پستانم را میگیرد مثل هیچ
مثل هیچ
پستانم را میگیرد مثل هیچ
.
میگیرد پستانم را توی کف دست میگیرد
.
.
دنبال شاپور میگردم انگار حالم بد است
–
تابستان ۲۰۰۳
Visits: 40