چرایش این که از خ حالم بد میشود
و. و. من. من. از. از. خ . خ. و. و. ح . ح. حالم. حالم. خراب. خراب. میشود.
آمد آمد
با خار با خار
با خون با خون
به شهرهای های
به شهرهای های
جوانیِ جوانیِ من من من من
آمد آمد با خون با خون با خر با خر با دسته دسته خارخار
شهرِ شهرِ جوانیِ جوانیِ من من من من زیر ذلِ آفتاب تابستان تُنبید
حالا تو از این خون، باران ببار، و من از این خون میبارم باران
اینهمه سوزن، با سر فرو در اینهمه سیسنبر، بوی بهار در هواهای بی سرو بیدستی میپراکند
و و من من از از خ خ و و ح ح حالم حالم خراب خراب
هوا،هوای تابستان است
یعنی میوه دادهایم
بوی سیسنبرِ سوزنسوزن در هوا پراکنده است
یعنی که ریختهایم و، از دست به دامن افتادهایم و، از دامن به دمن غلتیده و، له شدهایم زیر پاهای دوان دوان
کجا ؟! کجا کجا ؟
سرم برای همین میچرخد از دور گردنم بیرون
سرت برای همین میریزد از لای لبهایم بیرون
یک دو سه چهار
میزایم
شنبه یکشنبه دوشنبه سهشنبه چهارشنبه
میزایم
جمعهها ؟
خون جای بارون از دهن فرهاد روی دامن من قلپقلپ قلپقلپ
من که خلام، سر شیرین را میگذارم روی گردن فرهاد و میفشارم به سینه، لبهایش را با سر انگشت وا میکنم تو میروم
اگر نکنم یعنی دوباره دیوانه میشویم و سر به بیابان، دوباره، و
این شکوفهها را کجا ؟
زیر خاک؟
حالاحالا منمن نگاهنگاه میمی کنمکنم
به شهرهای جوانیام که تاول زده در هم میجوشند و بستنی لیس میزنند و دستهای بریده را به مچهای بریده میدوزند و قد میکشند تا سر درخت، گوجه سبز میچینند
–
خرداد ۱۳۸۳
June 2004
Visits: 41