۱
شب
ظهر میشود
ظهر، زهر میشود
سرغشته، سرغردان، سربهغریبان
۲
از آفتاب،
تعیین صبحگاه
از ماه،
فتح شب
از باد،
وزیدن به اختیار
از من،
پستانی که شیر میخورَد
۳
باران
میبارد
پخش میشود روی سنگ
.
برف میشود که پخش نشود روی سنگ
۴
شب
لمیده روی لایههای وهم
به صبح میگوید روزن شو
۵
از ستارهها یکی دنبالهدار است
بازمیآید
۶
روز
بیدار میماند
اندوه مشکوک شب را از مهابت روشنایی محافظت میکند
۷
شکوفه، اولویّت اوّلاش هدایت شیرهٔ شاخه است به شیرهٔ جان
،
در گام بعدی،
کش دادن زمان ِ پرپر شدن تا رسیدن بادی که پرپرها را دورتر بپرانَد
برای سفر از ثبات
،
مورد آخر، ترکیب طعم با عطر است پیش از انتشار در هواهای غافلگیر
۸
راحتْ چیزی است شبیه خلاصْ!
به جملهگی پایان میدهد
.
من نا راحت ام. ادامه میدهم به جملهگی
۹
چراغها بینوبت روشنخاموش میشوند
منظره را سفید میکنند
سیاه میکنند
سفید میکنند
سیاه میکنند
در سر ِ من
۱۰
تاک میخیزد از خاک
انگورهاش را میخیزاخوابانشالَمانَد دورتادور سینهٔ سرو
.
سرو، تن دارد، تاک دارد
انگور ندارد دارد
۱۱
کودکمی اگر میزایمت
.
مادرمی اگر میزایانمت
.
اگر چیزی در فاصلهٔ اینوآنای، کفشهات را از پا دستهات را از جیب در بیار گردن و شانهها و کف پای هم را با کف دست اندازه کنیم
.
اگر خودمی، خستهای.
بخوا
بخوا
بخوا
بخوا
ه
بخوا
ن
بخوا
ب
ببین
.
۱۲
آدم اگر جهان را نخورد چه بخورد
–
ساقی قهرمان تورنتو از چهاردهم تا بیستوهفتم مارس دوهزاروبیستوچهار
Visits: 28