Skip to main content
شعر

سنگفرش

توسط فوریه 26, 2020سپتامبر 15th, 2022بدون نظر

یک‌بار یک‌تن از یک‌روز پرید

 

تابید دورِ دو مُچ، و این‌جا، و  شهر، و هیچ‌وقت، و غُربتِ نبودِ خواهشِ تن و خون

 

این پنجره را وا) از دیوار و عشق و چشم

 

بیراهه‌های خندیده‌ی کوه کوه کوه کوه که صاف

 

رفتم و ترس) رفتم صاف) رفتم ترس)، رفت و گلو که پنجره می‌خواست

 

برای پریدن) پایین) گلو) ؟ گرفت) !

میانِ هوا
گرفت
روی خیابانِ (کهنه و آفتاب خورده‌ٔ‌ ) کجا؟
اسمش چی بود)

 

گلو)

 

هنوز)

 

این همه کوچه‌باغ‌های سبز شکیلِ خاک‌خورده‌ی چرخیده‌ی خیابان که راست می‌رود می‌رود سنگین و نرده‌ها و پل و دریا و، پرید)

 

سرگیجه پیچید گره‌گره یک روز و یک تن یکباره

پرید

 

پخش، روی سقف خانه‌ی خیابانح      اسمش چی بود)

 

هنوز) دریاکنار جزر می‌کند این‌جا و اما و نگفت به من هیچوقت کنارش پوشیده از من است و

یکبار، پشت) یکبار، پرده)

 

یک تن و یک روز چرخاند عشق) عشق) را دور مچ هر دو دست و پرید) پخش شد) مثل بوی ماه) و پرید) هر چه بود نشد) شد) نشد) شد) نشد

 

یک‌بار یک‌تن پرید یک‌روز، و پخش،

مثل بوی ماه) سیاه) جهنم) شهر کهنه) خوب. خب.) شهرِ خلِ خاک بر سرِ خراب)

یک بار) فقط) پرید

تمام شد شب شد یک تن

 

آذر ۱۳۸۵

December 2006

 

دیدگاه خود را ثبت کنید