اینجا،
تمام میشود
صحنه خالی میماند
شب با چراغهای خاموش، جاری میشود
چیزی میماند از هیچ چیز که به هیچ چیز نمیماند
.
من جمع میشوم کنار جمع
سر بالا میکنیم و این نشانۀ درد است
و این نشانۀ تلخی از درد است
.
سر پایین که میکنیم، پایین نمیماند، بالا میجهد
و این نشانۀ درد است
.
سیگارها را دوره میکنیم
دود میکنیم
.
من نشانۀ جمعام زیرا از جمع تنها منام که جمعام
.
سر بالا میکنم
و این نشانۀ درد است
_
مهر ۱۳۸۲
October 2003
Visits: 35