واه، حایرانیم بویئله شئیلارا بّه آبلا!
ـ
صدا به صدا نمیرسد
اتفاقِ بیحوصلگی بود
نفس به نفس میرسد
منظور تو بودی
حالا منظور تو نیستی
نفس به نفس میرسد
در میانهی راه بود که منظور از تو خالی شد
میانهی راه جایی بود بین جوشهای سرسیاه گردی شانهی تو و ناخنهای من به بهانهی عشقبازی
صدا به صدا نمیرسد
حجم زبان لوله شده توی گوش
نفس به نفس میرسد
سایش لب، به لب کس – هجوم زبان به دهلیز منتهی به زهدان – عبور چسبناک لب و گونه و چانه از انتهای انبوه ران – سایش فرق سر به انحنای کمر – صدا به صدا نمیرسد – سر غرق حجم تودهی گوشتی تو در مسیر سیری خوابالود گشنهی عشقبازی
نفس به نفس میرسد نفس به نفس میرسد این نفس به آن نفس تن میدهد به صدا که تن میدهد صدا به صدا نمیرسد
به لرزه میرسد به گل قالی میرسد به درخت پشت پنجره میرسد به بهت ماه قاطع در سراشیبی شب، به بهت ماه قاطع در سربالایی سحر میرسد. به زانوها میرسد پیش از قهوهی صبحانه
–
به زانوها میرسد پیش از قهوهی صبحانه
–
به زانوها میرسد پیش از قهوهی صبحانه
–
به زانوها میرسد پیش از قهوهی صبحانه
–
لباسهایی میپوشد از جنس رعد و برق شب پیش، و شب پیش از آن، و شب پیش از آن، و هر سه روزی که تا شب به رعد گذشت. به برق گذشت. به رعد گذشت. به برق گذشت، بی آنکه صدا از سایش پوست به پوست و پوستهی نازک دیوارههای دهانهای تو به صدا رسیده باشد
لباسهایی میپوشد از جنس شیفته، شیفتگی درونی، شیفتگی درونی به بیرونیهای تن تو، پر از لکههای درخشان رنگ به رنگ، و میرود ببیند زن خیابانهای ته شهر، از این طرف، و زن خیابانهای ته شهر، از آن طرف، و زن کوچهای که به بازار مکاره میرسد آیا بوی تو را میدهد یا طعم تو را دارد یا گرمای تو را دارد و اگر دارد، آیا در خواب، سنگینی صبور تو را دارد، و اگر دارد، آیا که بیدار شد آب میخورد یا آبجو
و آیا مایل است با من مثل تو آبجو بخورد یا آب، زیرا از امروز که بگذرد دیگر تو باشنده نیستی – نیستی – نیستی – و هستیدن تو از شهر، گریزنده است تا بعدها،
–
تا بعدها، که کاش که ایکاش به انحنای گردن و ابتدای گلو برسد
–
پاییز ۲۰۱۷ تورنتو
Visits: 55