لیلی کنار ِ پنجره
لیلی بر بستر
لیلی کنارِ در
.
.
.
لیلی کنارِ پنجره لیلا شد
.
.
.
نبافته نه نگاه نکن موهاش بافته نیست نه
.
.
.
پاها را شسته در بوی شیر تازه
رنگِ پریده را شسته
.
.
.
تنش توی سایه نیست.
.
.
.
دامن، چرخیدْ دوْرِ قامت لیلا
لیلا رقصید و عطر پونهٔ ماده مالید روی هوا
خندید و همچنان که میخندید اما، مویِ افشان نداشت
.
.
.
موهات را دراز کن ابروهات را باریک
موی لای پاهات را کمی،
موی روی پاهات را،
.
.
.
و ببین،
کمی موی زیر بغل را، عزیزم، لیلا !
کوتاه کن بلند کن کوتاه کن!
ها!
.
.
.
حالا بخند
یعنی بخند اما زیاد نخند
گاهی میان خنده بگو آه
.
.
.
نمیخواهی نگو
.
.
.
نمیخواهی، تو بنشین آن بالا آن پایین بگو کوتاه کن بلند کن کوتاه کن نه
.
.
.
اما بخند،
میان خنده بگو آه
.
.
.
لیلا رنگ پریده را شست
.
.
.
چشمِ خمار را گشود، وَق زد.
وقیح شد.
آه
.
.
.
و دست کشید، نه، روی سر زانو که شیر تازه مایه بسته بود و آه، باز، آه
.
.
.
حالا فقط من ام که ایستادهام به تماشا ها
.
.
.
گونههام را و گونههات را
پستانهام را و پستانهات را
.
.
.
بگو بیا سرْ لای دلهای گرم هم بگذاریم
.
.
.
راه چشمهای خوابنیالودهمان را پیدا کنیم ها
.
.
.
به من بگو!
فقط من ایستادهام به تماشا!
.
.
.
چیزی نظیر بیداری، یا خواب وقتی میپنداری بیداری
.
.
.
دامن چرخید
لای زانوها که پا ورمیچیدند روی گل قالی پیچید، نه
.
.
.
و همین حالا، دستْ روی، نه، روی سینهام
روی پستانهای روی سینهام، ها؟
بنشان دستت را
.
.
.
من که زانوهات را پشت گُلگُلیهای دامنت دیدم
وقتی خندیدی با تو خندیدم وُ
بوی پونهٔ ماده جویدم، یکبار حتی انگشتهام را جویدم
.
.
.
از خواب که برمیخیزیم باز، ها، تو نگو
تو نگو کوتاه کن بلند کن نه، تو نگو
*
*
لیلا کنار پنجره لیلی شد، و
نشست
.
از مجموعهٔ «وجنده یعنی جان میبخشد به»
نشر افرا، اسکاربورو، کانادا، ۱۹۹۸
Visits: 64