Skip to main content
Poetry in Translation

ماهی توی تـُنگ ِ تـَـنگ

توسط آوریل 5, 2023بدون نظر

عید که به تخمم نبود

ولی

یکی،

یه مرد خیکی شاید هم یه زن خیکی

که واسه جا-شدن‌شون توی دنیا

لازمه خیلی‌ها لاغر باشن،

آمده بود با پرروئی

داشت در من

سال را تحویل

می‌کرد و بدجوری هم می‌کرد

البته بیشتر همون یه مرد بود 

چون

سی‌ بیل داشت تا سی پِست ان

سی بیل دار و پِست ان دار فرقی نمی‌کند.

مهم قابلیت‌های خیکی‌بودن است.

کس‌کش‌ها با حجم حجیم حماقت

تمام روزهای نو را از من و ما

گرفته و

توقعش این است

من هم مثل خودش خرکیفِ نوروز باشم.

 

تمام حجم هیولایی ِ خیکی‌ها

در این روزهای تخمیِ عی د

تمام نفس را از من گا داد

و من

در جستجوی یک نفس

یا هم‌نفس

به ماهی توی تـُنگ ِ تـَـنگ نگاه می‌کنم

با او شنا

می‌کنم

و مثل او مدام

هوا را با لبْ تمنا

می‌کنم

خود بوسی

می‌کنم

و لب‌هایم می‌زند نبضم را،

درست

مثل لب‌های ماهی

می‌بوسم و می‌بوسم و می‌بوسم

ولی فقط هوا را .

سال

دارد

تحویل

می‌کند

خود

را

و مرا هم

ولی

کجا

تحویل می‌دهد

لب‌ها  یم را

و بوسه‌هایم را

که می‌شکافد فضای تـُنگ‌های ِ تـَـنگ را

همسرشت تهران ۱۳۸۴
منتشر شده در وبلاگ «آخرین بازمانده از نسل همسرشت»

لینک به ترجمه انگلیسی شعر

دیدگاه خود را ثبت کنید