Skip to main content

محاسبات شهروندی

زمانی زمانی می‌رسد
از کمر خم می‌شوم
سر را خم می‌کنم
.
.
.
.

با لب‌هایم لب‌هایم را وا می‌کنم، با فرق سر از گلوگاه تا دهن زهدان،

هل می‌دهم می‌‌روم تو
.
.
.
.

می‌مانم، چانه، خم‌ روی سرِ ِ سینه
.
.
.
.

نُه ماه
.
.
.
.

سر می‌جنبانم
.
.

سر تکان می‌دهم
.
.

سر می‌چرخانم
.
.

سر بیرون می‌برم
.
.

به دنیا می‌آیم از تهِ بارها‌داری خودم
.
.
.
.

می‌گویم راه بیفت، به خودم می‌گویم
.
.

می‌گویم حالا شیر می‌خورم تا مدتی، به خودم می‌گویم
.
.

سر خم می‌کنم روی پستان
.

گونه‌های چسبانده به پستان و لب‌ها که وا می‌شوند روی نوک پستان، می‌بلعند، خوابالو، جاری ِ شیر را غلت می‌دهند دور دهان، سرازیری گلو
.
.
.
.

بزرگ می‌شوم
.

پا می‌شوم راه می‌افتم
.

پستان به پستان به پستان به پستان
گاهی به این گاهی به این
.
.
.
.
آدم در زندگی شهروندی محاسبه‌هایی دارد که با زهدان دیگران نمی‌خوانَد، به خود می‌گویم-
تورنتو، ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴

Visits: 78