زانو، از اینجا
.
از اینجا، زانو به زمین
.
اینجا، من زنام، عالَمْ تمامْ کر
.
من،
عاجزم ز گفتن
؟
خلق از شنیدنش
؟
وا
!!
.
حالا از این جا میروم آن جا
،
جا میخورم؛
جور ِ دیگر نمیشود
.
جا را که میخورم، ناخنهایم را هم میخورم،
جور دیگری
.
بیحوصله ناگهان از میان خِشخِش شب میشود
؛
موها، دراز
روی زانو
،
اگر نباشد، نمیشود
.
.
زانوها بالا آمده تا زیر چانه،
نمیشود
.
دستِ او
نه، دستِ من
دستِ او
نه، دستِ من
نه،
دستِ من
!
وا
؟!
.
.
نفس می کشد این صورتِ او که چسبانده نفسش را به نرمی کونم،
من نمیبینم
،
صورتش را که بر میدارد، من نمیبینم
.
تیر میکشد خَش میکِشد جیغ میکِشم میزند نمیبینم از جا هق هق میپرم میزند، با کفِ دستْ که ناز میکند، نمیبینم
.
.
.
حتی گریه هم میکنم حالا که خوب است،
.
.
حالا
صورتش را برداشته
من را برداشته آنوری گذاشته، صورتش را گذاشته
روی دلم
.
.
انگار میتوانم راه بگیرم تا تهِ طناب قدمقدم
.
.
لختِ لختم، یخ میزنم
.
این جا دوباره جا به جا
میشوم،
و،
عالمْ تمامْ کر
،
واقعا
!!
.
.
صورتش را،
پیشانی صافش را،
چشمهای داغش را،
دهنش را
گذاشته توی گلویم
.
حالا منم و گلو،
و هیچ چیز نیست این جا که پاهای من دورَش نگشته
.
حالا هیچ
.
فقط همین شراب که شرشر میچکد
.
دستهای گرم، توی گیلاس، یخ میزنند
گیلاس یخ میزند
پستان من یخ میزند
،
تازه حالا
صورتش را چسبانده روی پستانها که دوست دارند اول از همه باشند
.
.
روی گردی شانهام
روی گودی گونهام
لای چینهای پرده
پشت بالِشِ زیرِ دلم
ندارم
ندارم
.
از نصفهای که رو به در، آن ته،
حواس چشم به پاهای از نیمه
پاهای از نیمه
تا سیگار
.
سرم به گونهها میچرخد سیلی که میزند به گونهها سخت
.
کفِ دستها که قرمز شد، ملافه را بردار
–
مارس ۲۰۰۶
Visits: 44