در یکیدو مصاحبهٔ این اواخر، خودم را با تأکید روی مادر-بودن معرفی کردهام. گاهی مصاحبهگر، گاهی مخاطبها تصور کردند دارم به بهشت زیر پایم اشاره میکنم. نمایش احساساتیبودن میدهم. مدال نقشهای مشخص ِ معین به خودم میبندم.
نه.
موضوع اتفاقاً این است که وقتی آدم در چارچوب فرهنگ هر دورهای میزاید، نقشهایی به نقشهایش اضافه میشود یا از نقشهایش کم میشود. این یک اتفاق عادی و طبیعی نیست. من نمیدانم در یک شرایط طبیعی که تحت تأثیر حکومت فرهنگ و قانون همان دوره نبوده و کاملاً غریزی و زمینی بوده، یک آدم بعد از این که آدم تازهای را به جهان آورد، چه میکرد. وابستگیاش، یا ناوابستگیاش به آن آدم جدید چه گسترهای میداشت و نام آن را آدم جدید را در ارتباط با خودش، با کسی که او را زاییده، چه میبود.
در این دوران کنونی، ارتباط آدمی که آدم جدیدی را زاییده، با او، کاملاً و جزء به جزء مشخص شده و معناهای عشق و عاطفه و مسؤولیت و معناهای بیعاطفگی و بیمسؤولیتی هم مشخص شده است. الان ما میدانیم اگر کسی کسی را زایید، چه بکند نشان عاطفه است و چه بکند نشان بیعاطفگی. مسأله اما از نظر من این نیست. من رابطهٔ خودم را با دو بچهام به شکلی که خودم درک میکردم، مشخص کردهام. معنیاش این نیست که موفق بودهام. یا کارهای درستی کردهام. یا آنها خوشحال و با اطمینان خاطر بزرگ شدهاند. معنیاش فقط این است که شکل این مادر-بودن را خودم معین کردم، گاهی با کنش، گاهی با واکنش.
اما حرف من این است که ما در این زمان وقتی با تنی زنانه بچهمان را به دنيا میآوریم، همان تن و همان روان که پیش از آن بودیم نیستیم. تجربههای تنی و روانی و محیطی به ما اضافه میشود، و چیزهایی از هویت ما ناگهان غیب میشود. یعنی، من وقتی خودم را معرفی میکنم، همانقدر که باید بگویم من، ساقی قهرمان، که شاعر-ام، باید بگویم من، ساقی قهرمان، که مادر-ام. یعنی بخشی از آنچه در طول زندگی، من را شکل داده، آوردن دو آدم تازه به جهان بوده که بعد از آن زندگی را از یک جاده برداشته روی جادهٔ دیگری گذاشته. واکنش من به هوا و آب و خاک و اول جهان و آخر جهان زیر تأثیر این زاییدن و آن مادریکردن بعدش بوده و بدون توضیح این که مادر دو آدم دیگر، یا مادر دو بچهام هستم توضیح هویت من و توضیح شکلی که هویت من گرفته، ممکن نیست.
ژانویه ۲۰۲۴
Visits: 73