شاید یک اتفاق بود، اما تمرین دموکراسی در ایران در دورهای شروع شد که گی ایرانی با تشکلی که به دلیل ضرورت، سیال بود، یک تمرکز ایجاد کرده بود از مجموعهای از آدمهایی که خوب فکر کردند، خوب تحلیل کردند، خوب نوشتند، و خوب فعالیت کردند، و خوب برنامهریزی کردند و مسألهٔ همجنسگرایی را به مسألهٔ اجتماعی، مسألهٔ جامعهی ایران تبدیل کردند. در یک دههٔ گذشته، جامعهٔ درهمبرهم تهران هیچ از حضور همجنسگراها خالی نشد و مطالبهای که در«من گی هستم»، اولین وبلاگ گی، ده سال پیش، برای ابراز حق بشری آزادی بیان آغاز شد، به محض این که به زبان آمد، تبدیل به مطالبهای برای حقوق شهروندی «من همجنسگرا هستم و حق اشتغال، مسکن، امنیت جانی و روانی، اجتماعی دارم» شد. این همزمانی، یا این تلاشی که مطالبهٔ دموکراسی برای ایران را با مطالبهٔ حقوق بشری و شهروندی برای همجنسگرایان همزمان کرده، سرنوشت کسب حقوق بشری شهروندی همجنسگرایان را با روندی که در غرب داشته، متفاوت میکند، ضرورت کسب این حقوق را آشکارتر میکند.
.
کشورهای غربی، قرنی بعد از این که دموکراسی را درک کردند، با حقوق همجنسگرایان آشنا شدند و قدم به قدم این حقوق را به رسمیت شناختند. چالشی بین همجنسگرایان و دیگرانی که در جامعه همهٔ حقوق را انحصاری خود کرده بودند، و دموکراسی خودشان را هم داشتند، در گرفت. گرچه به رسمیتشناختن حقوق همجنسگرایان، دموکراسی غربی را به معنای دموکراسی نزدیک میکرد، اما از ضروریات دموکراسیای که دههها بود تثبیت شده بود، نبود. هنوز هم نیست. هنوز دموکراسیای که در غرب جاافتاده بدون بهرسمیتشناختن حقوق همجنسگرایان میتواند به دموکراسیبودن خود، با وجود نارساییهای همهجانبه ادامه بدهد.
.
در ایران، وضع متفاوت است. مطالبهٔ دموکراسی در همان زمانی شروع شده که مطالبهٔ حقوق بشری و شهروندی همجنسگرایان و دموکراسی به دلیل ضرورت این زمان ایران، به اجزای تشکیلدهندهٔ خود تقسیم شده، یعنی رعایت برابری حقوق همه اقلیتهای جامعه از اقلیتهای مذهبی تا جنسیتی تا جنسی، به طور کاملن مشخص دیده می شوند و قابل انکار نیستند. دموکراسی در ایران به شکل یک تودهٔ بیشکل یا یک عبارت کلی و مبهم مطرح نشده. کلمه به کلمه و جزء به جزء مطرح شده و در زمانی مطرح شده که دموکراسی غربی قرنهاست روی صحنه است و مقابل چشم است. با چالشی که جامعه همجنسگرای ایران شروع کرد و تمام نکرد، دموکراسیای که در ایران شکل میگیرد، بخش همجنسگرایانهاش موکول به آینده نمیشود. کافی بود جامعهٔ همجنسگرا فقط کمی سربزیر و یا کمی سربهوا، یا کمی صبورتر از این که هست باشد تا حالا در سال ۱۳۸۹، دموکراسی ایرانی، که دارد میرسد، خود را با افتخاری سادهدلانه دموکراسی بنامد بی آن که یادش بیاید یالودُمواشکمش هم همراهش هست، یا نیست.
Visits: 44