بسیار تنگ است، بسیار سفید
این اتاق میلهای درونی است
روی کاسهٔ سفید فرنگی نشستهام
خم شده سرم روی زانو، روی این دست
دستِ دیگر آنور است، آویزان،
دراز می شود روی گونهٔ دیوار دست میمالد
دراز میشود زیر شیر آب دست میشوید
ول میشود آویزان
نشستهام روی کاسهٔ سفید فرنگی
سرم خَم روی زانو،
نمیدانم از زیر سینه میآید، از ته شکم میآید، شاش؟
اشک میریزد از چشم، شاش که میریزد اینجا، ول، لابلای این همه آب
اشک میریزد از چشم. شاش میریزد. انگار دستهای رفته توی تنم حالا یکییکی
بیرون میکِشند، میروند
میریزد از ته دل توی چشمهای که این توست، توی کاسهٔ سفید فرنگی
شاش میریزد از ته دل بیرون. داغ و شُرشُر توی آبِ سرد کاسهٔ سفید فرنگی
اشک که میریزد از این میریزد که شاش که میریزد داغِ داغ،
دلم ضعف میرود
سر تکان میدهم که موها پس بخزند، و آه،
سرم، خمْ روی زانو، توی کفِ دست
دست دیگرم اینجا زیرِ غُلغُلِ شاشِ داغِ جاریِ تلخْوش
حالا دوباره پُر میشود از اشک، آه.
حالا تمامِ داغِ داغ از تهِ دلم شُرشُر میریزد اینجا روی دستم اینجا توی کاسهٔ سفید فرنگی
دست، اینجاست، که شُرشُر، شاش، روی کف دست ریخت
ریخت روی کف دست پیش از آنکه بریزد برود توی کاسهٔ سفید فرنگی، که برود
یعنی فقط یکبار دیگر تماسِ سوزان با تن، و بعد
هیچ و زرد و روشن و درخشان و داغ
داغ ِ داغ
هر بار بیرون کشید دستش را از گلویم، همین گلو سوخت. داغ ِداغ
اما نبود داغ ِ داغ،
دستش کم بود
فقط اینجاست که شُرشُر، شاش میسوزد، داغ میریزد از گلو بیرون
کمر راست که میکنم، نفسم گیر میکند
نفس گیر میکند، خَم میشوم
دوباره سر روی کفِ دست
لیوان قهوه را برمیدارم از لب سفید وان
هاه،
یکبار دیگر
تیر میکشد کمر،
راست میشود خم که میشوم از نالههای جیغ کشیده،
تیغ میکشد
شُرشُر است، گُه نیست، آب شده گُه، شُرشُر میریزد از بس که خوردهام شراب،
خرابِ خراب
خم شد دوباره روی زانو، سر، توی دست
پیچ میخورم کج
دستم چنگ به لب کاسهٔ سفید فرنگی
عرق که میجوشد روی سینه، روی پیشانی، زور که میزنم از زیر سینه، تاب میدهد به کمرم، شکم پیچ پیچ میخورد
هنوز نفس نیامده بالا
هنوز دستم اینجاست
اندازه میگیرد
داغ ِ داغ و خوب
له که میشوم خالی از اینها که ریخت،
دراز میکشم توی وانِ سفید و آبِ جوش و داغ،
پُر میشوم دوباره
دلم نمیخواهد گُهِ رنگ پریدهٔ رقیقِ شُرشُر
آن یکی گونه گُه را میخواهم سفتِ سفت، سختِ سخت
که هر بار
قهر کرده انگار
مثل کیر نرم
از کون میخزد بیرون
یک سیگار، تا گلو توی آب داغ، شُرشُر اشک بریزم از خونریزیهای بسیار
–
مه ۲۰۰۷
Visits: 78