Skip to main content

ونوس در خوابگاه دختران

خواب بودن را به جهان یاد می‌دهد
در خواب نشستن و راه رفتن را
با آرامشی که انگار آنسوی زندگی است،
انگار زیر آب،
انگار در سکوتی سنگین از ترس یک گروه،
یا یک گروه که ناگهان در را می‌زنند

 

 

ناگهان در می‌زنند وقتی که ما هنوز حامله‌ایم
دست‌هامان روی شکم‌هامان زیر شکم‌هامان دور شکم‌هامان حلقه نمی‌شود

 

 

 

 

چشم‌هایش پیاله‌هایی در یک سکوت عمیق

انگشت‌هایش گل‌های دراز یاس، دور یک نخ سیگار

 

 

 

 

در خوابگاه دختران
موهایش را یکی شانه می‌کند
لیوانش را یکی پر آب می‌کند
نان را یکی برایش لقمه می‌کند
در را یکی برایش وا می‌کند برود توی کلاس،‌
شبها روی سینهٔ من می‌خوابد
با دست‌هایی که دور شکم حلقه نمی‌شود
با شکمی که حجمی بزرگتر از ما دارد
با سیگاری که خاموش نمی‌شود
دودی که روی صورتش چرخ می‌خورد‌

 


پستان‌های خامه‌ای، لب‌های درشت، قرمز، کبود، برآمده، کوچک، درشت، جمع می‌شود ببوسد از دور،
یا از نزدیک

 

 

 

 

 

گاهی، بعضی وقت‌ها، به ندرت، سالی دو بار، یا سه بار، یا شش بار، می‌رود کنار کسی که من نیستم.

 

 

 

بعد میاید کنار من، با سیگار، دراز می‌کشد، رو به سقف، حرف می‌زند، در خواب، یا در بیداری، می‌دهد، چیزی که من هنوز نمی‌دانم، ولی
چیزی است مثل این که دانه دانه رشته‌های دست و پا و سینه و سر را
به هم گره بزنی،
سفت

 

 

 

در خوابگاه دختران، تنها دختری است که نیست و چیزی است شبیه به هیچ چیز جز زنی که در خواب می‌رود، با بازوهای سالم،
و یک آغوش،
که زیر آب، چنگ می‌زند

 

 

 

مثل زنی که زنانگی‌اش رو به‌زیر پوست باشد نه رو به‌روی پوست، پستان‌هایش را به پستان‌هایم می‌چسبانم
سکوت می‌کنم

 

 

 

مثل زنی که لب‌هایت را وا می‌کند از هم، با یک اشارهٔ انگشت، یا یک اشارهٔ سر، در یک سکوت مطلق، با یک تن صبور خوابالود، با یک سر عزیز پر از درد،
نشسته یا ایستاده یا درازکشیده،
دور می‌شود
درد می‌کنم
مثل زنی که هیچ هنوز نمی‌داند بی‌اختیار،
با لب‌های سرخ

ـ

بهار ۲۰۱۱

Visits: 77