چون این صبر با اسمورسمهای خونی دیگر به سر نرسید و ماشهٔ این خشم را به زبان دیگری نمیشد چکاند
این یک انقلاب زنانه است. مجموعهای که در انقلاب ۵۷ حکومت را گرفت میدانست که بر زمین غریبه ایستاده و عمر حکومتی که با زبان و زمان مردم یک خاک غریبه است، موقت است. با این هوشیاری بود که جمهوری اسلامی از ابتدا نیمی از جمعیت را با ابزار حجاب اجباری از میدان خارج کرد و نیم دیگر را با وضع قوانین جدید خانواده، اختیاردار و جلاد فردیت و هویت نیم اول کرد، و حواس هر دو را با درافتادن با هم و با شرایط ناگهانغیرطبیعیشدهٔ شهروندی، از سازوکار مبارزهٔ مؤثر با حکومتی که با شلاق و اعدام و ناامن کردن خانه و خانواده و خیابان شروع کرده بود، پرت کرد.
این یک انقلاب زنانه است. حجاب اسلامی که از سال ۶۳ رسما سرنوشت زنها و زن*های ایران شد، چیزی شبیه «ستارهٔ زرد داود» است که آخرین بار در دورهٔ نازیها یهودیها با آن نشان شدند و در فضاهای شهری انگشتنما و غریبهسازی شدند تا از حیات اجتماعی رانده شوند و از حیات فردی ساقط شوند؛ اما پیشینهاش به دورهٔ خلیفههای اموی میرسد.
این یک انقلاب زنانه است. حجاب اجباری جمهوری اسلامی، شکل و نوع و رنگ وابعاد ضرورت آن مندرآوردی است و ارتباطی با ایمان و اعتقاد دینی ندارد. ابزار هویتزدایی است تا هویت زن را تابع بیهویتی در چارچوب جمهوریاسلامی بکند – شاهد، پوشش و کنش اعضای خانوادهٔ آیتاللههای در قدرت.
این یک انقلاب زنانه است. دیگرانی که در چهل سالهٔ گذشته در انواع اقلیت قومی و زبانی و دینی، و دگراندیشی – به جز دگرباشان جنسی جنسیتی – با انواع خشونت رژیم سرکوب شدند، از مسیر قوانین زنستیز جمهوری اسلامی که مردها را اسلحهٔ رژیم کرده و رو به زنها گرفته، در سرکوب زنها سهم دارند.
این یک انقلاب زنانه است. حالا که انفجار انقلاب زنانه با داغ #مهسا_امینی جامعهای که جمهوری اسلامی به دو نیم و چندپاره کرده بود را به بدنهٔ واحد تبدیل میکند، حجاب همچنان ابزار و اسلحه است، اما این بار از سر و تن در میآید و به سمت نظام نشانه میرود.
جمهوری اسلامی با هر نفسی که میکشد و هر قدمی که برمیدارد و هر قانونی که وضع میکند یا لغو میکند، با هر جملهای که به زبان میآورد و هر بار که به سمت مردم نگاه میکند، غیر طبیعی است. ناهمساز است و ناهمزمانی دارد. خلاف امنیت جانی و روانی همگانی است. خلاف پویایی و شادی و حرمت انسان است. دشمن خاک و آب و موجود زنده است. مدام اسلحه ابداع میکند و رو به جامعه میگیرد و مدام هر ابزاری که جامعه برای نفس کشیدن و زنده ماندن ابداع میکند را میشکند و له میکند؛ این از همان اضطراری انگیزه میگیرد که نشانهٔ ایستادن در خاک غریبه و وقوف به ناپایداری خود است.
این یک انقلاب زنانه است. انفجار انقلاب زنانهٔ ایران برای آوردن این جناح به جای آن جناح و این گروه به جای آن گروه نیست. برای ریشهکن کردن سرکوبی است که در انقلاب ۵۷ نیمهکاره ماند و در چهل سال گذشته، با شتابی که خود در سرازیری خود وارد کرد، ناروادارتر و قاتلتر و غیرطبیعیتر شد. حالا تنها راهی که رو به آینده باز گذاشته آن است که از سر راه بلند شود برود، خاک و خیابانهای ایران را دوباره قابل زندگی کند و فرصت بدهد مردم بار دیگر شبیه آرامش و امنیت و آزادی و عطوفت انسانی خود شوند.
این یک انقلاب زنانه است. جمهوری اسلامی از ابتدا اسلحهٔ خود را رو به زن و هویت و فردیت و اختیار و عاملیت زن نشانه رفت و کسی جز زنها نمیتواند این همه را پس بگیرد، اما زنها تنها نیستند چون زنها را نمیشد و نمیشود در زندانهای متحرک حجاب اسلامی تا ابد زندانی کرد و همپیوندی آدم با آدم و آدم با عزیزانش را از حافظهٔ تنها برای همیشه پاک کرد. طبیعی همین بود شد. جامعهٔ متحیر مبهوتی که جمهوری اسلامی میخواست نیمیاش را به دست نیم دیگر بزند و بکشد و خفه کند، از این نقش غیرطبیعی خسته شد. نقش غیرطبیعی را رها کرد. به پیوندهای انسانی امروزی شهروندی شاد همبسته برگشت تا زنها خود را که آزاد کردند همه را آزاد کرده باشند.
در چهل سال گذشتهای که جمهوری اسلامی مردم را تکهپاره کرد و به کشورهای جهان پرتاب کرد که هر کس ناراحت است، جمع کند برود، مردم را در کشورهای جهان بدل به دست و پا و زبان هم کرد. امروز همانها که جمع کردند رفتند از همان کشورهای سراسر جهان تصویر انقلاب زنانه را به عرصههای مؤثر و معتبر بردوآورد میکنند و خیزش مردم را از پشت دیوارهای واقعی و مجازی جمهوری به بیرون انعکاس میدهند و اگر یک توافق هستهای سودآور مانع تماشای این تصویر باشد، و سودمحوری غربی سر راه این انقلاب زنانه هم بایستد، پرسشگری میکنند و پاسخ میخواهند.
این یک انقلاب زنانه است. این یکی را هم من باید بگویم که اگر به سهم اعضای الجیبیتیآیاِ+ ایران اشاره نمیکنم برای آن است که یک – دگرباشهای ایران که همراه با زنهای جامعهٔ رسمی و مردهای جامعهٔ رسمی سرکوب و هویتزدایی شدهاند، چیزی بسیار بیشتر از آنچه زنها از دست دادهاند، از دست دادهاند، و با دو خط در یک بیانیه نمیشود چهل سال رنج آشکار و رنج در گنجه را نوشت. دو – دگرباشهای ایران وسط این انقلاب اند و انتخاب کردهاند که وسط این انقلاب باشند و راهی ندارند جز آن که وسط این انقلاب باشند و راه مسدودشدهٔ زندگی سلبشدهٔ بشری و شهروندی خود را از همینجا باز کنند؛ نیاز به اشاره نیست. بخش بزرگی از صداهای وسط خیابان، بخش بزرگی از بلندگوهایی که صداها در بیرون انعکاس میدهد، اعضای جامعهٔ الجیبیتیآیاِ+ هستند و خود را خود بخود اعلام کردهاند، به اشارهٔ من نیاز ندارند.
من با این متن واقعیت مسلم تحسین انقلاب زنانهٔ ایران را تکرار میکنم. اگر حمایت نکنم، و تحسین نکنم، انگیزههایم مشکوک و مبهم است.
#مهسا_امینی آخرین قطره از صبر زنها، و زن*ها و پیوندهای خونیوجانی بود و سرریز شد
من
تورنتو، کانادا
سپتامبر ۲۰۲۲